شیطانسازی، سیاستی یزیدی و دارای سوابق تاریخی
پرداختن به قیام عاشورا آیا تکرار داستانی نیست؟
از نظرگاهها و منظرهای مختلف به قیام عاشورا پرداخته شده، میشود و خواهد شد. عاشورا، نه یک داستان تکراری که یک پژواک دائمی در گوش نسلها در تداوم تاریخ است؛ پیامی است برای چگونه زیستن، انتخابی بین تمکین به وضع موجود یا شوریدن علیه آن.
حسین نامی نیست که فقط متعلق به شیعیان یا مسلمانان باشد. این نام قبل از هر چیز شناسنامه فرزند انسان و بیانگر چرایی خلقت و چگونگی زیست او بر کره خاکی است. پیامی که او نمایندگی میکند فراتر از قالبهای تنگ جغرافیا یا حصارهای تنگ زمان و زمانههاست. اگر امروز به حسین و عاشورا میپردازیم از آن روست که بیش از هر زمان به جو هر پیام او (آزادی) نیازمندیم؛ زیرا زمانه ما در گذار از آزمایشات بسیار بیش از هر زمانی بهعمل به پیام او نیازمند است.
بهدلیل قدرت تأثیرگذاری عاشورا در تاریخ و نسلهای پس از خود و چهره درخشان امام حسین، ارتجاع بسیار تلاش کرده که پیام این حماسه تاریخی و انسانی را قلب کند اما حقیقت این نبرد آرمانی راه خود را در هیأت و قامت رزمندگان و مجاهدان راه آِزادی باز کرده است.
وقتی یزید و یزیدیان نمیتوانستند و نمیتوانند با حسین (ع) و آرمان و پیام و رهروان واقعیاش مقابله کنند، دجالانه تلاش میکنند تا در یک جنگ روانی با متهم کردن به انواع برچسبهای کثیف، از پیامبر آزادی و مجاهدان رکابش، شیطانسازی کنند تا یا از صحنه خارجشان کنند و یا زمینهسازی برای حذف و کشتار بیشتر آنها را فراهم آورند.
شیطانسازی چیست؟
نیروهای ضدتکاملی، زورگویان، دیکتاتورها و مستبدان تاریخ وقتی با حذف فیزیکی یک نیروی آزادیخواه و انقلابی یا مقابله فکری با یک آرمان رهایبخش، نمیتوانند آن را از دور خارج کنند درمیمانند، هم برای آمادهسازی افکار عمومی برای کشتار بیشتر و هم برای مخدوش کردن دامنه تأثیر آن جریان انقلابی در افکار عمومی، دست به اقداماتی میزنند که «شیطانسازی» نام دارد. این اقدامات میتواند جنبههای گوناگونی را در بر بگیرد، از به کار بردن انواع اتهام و برچسب گرفته، تا جعل دروغ و سند، تا شایعهپراکنی و... را شامل شود. شیطانسازی یا به عبارت دیگر جنگ روانی در خدمت حذف فیزیکی و مکمل آن است. زیرا هیچ دیکتاتوری نمیگوید که با یک نیروی انقلابی بهخاطر آزادیخواهی و عدالت جویی او میجنگد. باید برای درافتادن با او و حذف فیزیکیاش یک توجیه و دلیل عوامپسندانه داشته باشد.
اگر به تاریخ نگاه کنیم، میبینیم انواع و اقسام شیطان سازی را در مورد انبیا و مصلحان بشری میبینیم. نمونههایی از آن در قرآن نیز آمده است:
دیوانه نامیدن پیامبر:
«گفتند ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده، قطعاً تو دیوانهیی!
ساحر خواندن پیامبر:
وَقَالُوا یَا أَیُّهَ السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ (زخرف۴۹) / کَذَٰلِکَ مَا أَتَی الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِر أَوْ مَجْنُون(ذاریات۵۲)
شاعر خواندن او:
«او شاعری است که امیدواریم بد روزگار به او رسد».
شیطانسازی علیه حضرت علی تا به آنجا رسید که وقتی خبر ضربت خوردن او هنگام سجده منتشر شد، نسلهایی که او را از نزدیک ندیده بودند، مسألهدار شده و با تعجب پرسیدند: «مگر علی نماز هم میخوانده!؟». قابلتوجه اینکه سب و لعن مولای متقیان تا سالیان پس از شهادت او ثواب به حساب میآمده است!
یزید بهعنوان امیرالمؤمنین تازه تکیه زده به اریکهٔ خلافت، با به کارگیری آخوندهای درباری و فتوادهندگان و جعلکنندگان حدیث، اقدامات زیادی برای مشروع جلوه دادن قتل امام حسین انجام داد. در زیارت عاشورا به عبارتی برمیخوریم که در آن میگوید:
ولعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم
«و خدا لعنت کند آنان را که امکان جنگ با شما برای آنها مهیا کردند»؛ یعنی بهلحاظ ذهنی زمینههای آن را تدارک دیدند.
انواع برچسبها به امامحسین از سوی سیاست شیطان سازی
مارک خارجی بودن!
اولین اقدام شیطانسازانه در مورد امام حسین این بود که به او مارک «خارجی!» زدند. خارجی یعنی خروج کننده. خروج بر علیه چه کسی؟ خلیفه عصر. خلیفه که بود؟ یزید بن معاویه. میگفتند او بر علیه خلیفه برحق و قانونی شوریده است. در صورتی که تمام بحث، شوریدن بر این ولایت سفیانی بود؛ کسی که به نام محمد و دین او، حکومت و خلافت و قدرت را قبضه کرده بود و از آن ایدئولوژی به نفع حاکمیت ضدمردمی و غارتگرش بهرهبرداری میکرد.
ایجاد تفرقه در بین مسلمانان
به امام حسین میگفتند که تو با قیام خود اتحاد بین مسلمانان را به هم میزنی. بر علیه «امنیت نظام اسلامی!» وارد عمل شدهیی. منظورشان از «وحدت بین مسلمانان» و به تبع آن «امنیت نظام اسلامی!»، فراهم آوردن فضایی بود که در آن یزید با فراغ بال بتواند به حاکمیت خود ادامه دهد و در این آرامش سیاه کسی متعرض او نشود. کسی نپرسد که چرا به نام دین محمد، بر زرق و برق کاخ سبز دمشق میافزاید، طلا و نقره کنز میکند و کام خود میجوید.
در اسناد تاریخی آمده است که نمایندگان عمرو بن سعید بن عاص(حاکم مکه)، به امام حسین؛ هنگامی که از مکه خارج میشد، گفتند: «آیا از خدا نمیترسی که از جماعت مسلمین خارج شده و تفرقه بین امت ایجاد میکنی؟».
عمرو بن حجاج، یکی از فرماندهان لشگر ابن زیاد، نیز با کنایه، نیشخند و لغز به او گفت: «ما، طاعت [از خلیفه مسلمین] را کنار نگذاشته و از جماعت آنها کنارهگیری نکردیم»
قدرت طلبی و به کشتن دادن دیگران
برچسب قدرتطلبی یا به کشتن دادن دیگران برای رسیدن به قدرت و پراکندن این تلقی که هدف نیروهای انقلابی رسیدن به جاه و مقام و موقعیت است، ریشهیی ستبر در سیاست تحمیقسازی دارد. حتی نزدیکترین افراد به امام حسین که از در خیرخواهی درآمده و در مقام نصیحت زبان به سخن میگشودند به او هشدار میدادند که برای دو روز زندگی زودگذر دنیا، با بنیامیه در نیفت! و کار دنیا را به دنیاطلبان واگذار!
مگر امام حسین برای رسیدن به قدرت قیام کرد؟! اگر میخواست به قدرت برسد، راههای بیهزینه فراوانی وجود داشت؛ نقدترین آنها بیعت با یزید بود.
امام حسین خودش خودش را کشت!
یزید نیز به امام سجاد گفت:
«هر مصیبتی که به شما رسید دستاورد خودتان است».
کسانی که در مصاف خونین بین ظالم و مظلوم، به نکوهش مظلوم برمیخیزند که مگر نمیدانستی عاقبت مخالفت با نظام سرشکستنک دارد؟ یا «خودت باعث شدی که خونت ریخته شود و خانوادهات از بین بروند»، اگر در عصر امام حسین هم بودند. میگفتند امام حسین که میدانست کشته میشود و زورش به این حکومت نمیرسد، چرا خودش را به کشتن داد؟ برخی در رعایت «شرع!» کاسه از آش داغتر شده و از این هم فراتر رفته و مدعی میشدند که امام حسین با این کارش «خودکشی!» کرده و خودکشی در اسلام حرام است؟!
آبشخور تمامی این اتهامات حکومت یزید و آخوندهای درباری و دستگاه عریض فتوا سازی بود.
وانمود کردن اینکه خدا امام حسین را کشت!
از جمله شیطانسازیهای ارتجاع قهار این است که کارها و اعمال خود را به خدا نسبت میدهد تا از ایمان تودههای مردم برای مقاصد خود بهرهبرداری کند. هنگامی که امام سجاد را که در آن زمان نوجوانی بیش نبوده به مجلس یزید میبرند. یزید مست از جنایتش بزرگش در حال قهقهههای مستانه با لحنی تمسخرآمیز و تحقیر کننده به او میگوید:
«ستایش، خدایی را که پدرت را کُشت».
امام سجاد با هیچ انگاشتن حضور امپراطور سرکش و با بیاعتنایی به سطوت او بیدرنگ پاسخ میدهد:
«لعنت به کسی که او را کشت!» پاسخی هوشمندانه و البته جسورانه که دجالیت یزید را به خودش برگرداند و باعث عصبانیت او شد.
به یاد داریم خمینی نیز در حکم ننگین خود برای قتل عام زندانیان سیاسی در سال۶۷نوشت:
«قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوندمتعال را جلب نمائید».
«رضایت خداوند متعال!» در واقع کدی بود که خمینی برای رضایت و خوشآمد خود به کار برد.
اقدامات شیطانسازانه و تحریفگرانه ارتجاع و جاهلیت به لباس اسلام درآمده فقط این نیست. راهاندازی کارخانه حدیث تراشی و جعل حدیث در زمان معاویه و خلف او آنچنان رونق یافت که برخی از جاعلان حدیث روز و شب به این کار اشتغال داشتند و برای آن نیز سند میتراشیدند. این جدا از جعل و تحریف حقایق توسط کسانی مانند «کعبالاحبار» و «شریح قاضی» است که یکی مشاور معاویه در سیاست تحمیقسازی و دیگری قاضیالقضات ابنزیاد در کوفه بود و برای ریختن خون امام حسین و مهدورالدم بودن او جواز شرعی تراشید.
شیطانسازی علیه مجاهدین، ادامهٔ سیاست یزیدی
برای پی بردن به دامنه شیطانسازی و تحریف در آن زمان خوب است امروز که عصر انفجار آگاهی و بلوغ سیبرنتیک است، نگاهی بهعملکرد حکومت آخوندی بیاندازیم. این حکومت با به کارگیری ابزار آگاهیبخش مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی و راهاندازی ارتش سایبری، به شیطانسازی در مورد مجاهدین، این پیروان حقیقی امام حسین و راه و رسم او میپردازد. بسیاری از نیروهای جوان و کسانی که شناختی از مجاهدین ندارند وقتی برای نخستین بار به دروغ بودن تبلیغات رژیم پیمیبرند دچار شوک میشوند. تبدیل کلمه «مجاهد»، به «منافق»، «جنگ ضدمیهنی و کشورگشایانه» به «دفاع مقدس!» از این نمونهاند.
امروزه بیش از هر وقت، حاکمیت آخوندی برای خنثی کردن تأثیر مجاهدین در بین نسل جوان ایران و شکستن ارادهها و روحیهها، به شیوههای گوناگون دست به شیطانسازی میزند و در سایتهای رنگارنگ و شبکههای اجتماعی با اکانتهای مجعول و نامهای مختلف، به فعالیت سایبری علیه آلترناتیو خود میپردازد.
اتهاماتی از قبیل «کردکشی»، «شیعهکشی»، «آموزش زنان انتحاری»، «طلاق اجباری»، «جدایی اجباری کودکان از والدین»، «به زور نگهداشتن افراد در مناسبات مجاهدین»، «حضور مجاهدین در مرزهای عراق با سوریه»، «همکاری با داعش و القاعده» تماماً در راستای همین سیاست کثیف است. خمینی مدعی بود که مجاهدین «خرمنها را آتش میزنند» و همزمان «جاسوس شوروی، آمریکا و اسراییل» هستند و «برای بمباران اهداف نظامی با چراغ قوه به هواپیماهای عراق گرا میدهند!».
برچسب «خودشان خودشان را شکنجه میکنند و میکشند» همان برچسبی است که خمینی در آن استاد بلامنازع و بیمانند بود. خمینی در مورد مجاهدین میگفت خودشان، خودشان را میکشند و شکنجه میکنند تا اسلام را بدنام کنند. بگذریم که به تقلید از خمینی «این خودشان خودشان را میکشند» از سوی حاکمیت آخوندی به یک تاکتیک تبدیل شد تا دستهای قاتل او و جلادانش را در کشتار مخالفان لاپوشانی کند.
اقدامات مختلف ارتجاع برای خنثی کردن تأثیر برانگیزاننده عاشورا
عاشورا یک نقطهعطف تعیینکننده و یک سرفصل جدی در تاریخ انسان است. روزی است یادآور قیام، حرکت و اعتراض بر علیه وضع موجود. بنابراین تا ظلم و تبعیض وجود دارد، عاشورا نیز زنده است.
نام حسین همیشه نامی سرخ بوده است و قیام او همواره قیامی خطرناک برای جباران و دین فروشان. حاکمان گوناگون به نام اسلام تا توانستند قیامهای برخاسته از آرمان او را سرکوب کردند آنجا که تیغشان دیگر نبرید ترفندی دیگر اتخاذ کردند: «پذیرش صوری این قیام برای خالی کردن آن از محتوا و مضمون».
آنها دستههای برانگیخته و سازمان یافته مردم در روزهای محرم را در وحشت از تبدیل شدن به کانونهای شورشی و هستههای قیام، به ازدحامی بیخطر و بیتأثیر تنزل دادند.
خمینی و اخلاف او در تحریف امام حسین و عاشورا از این فراتر رفتند. بهترین شیوه برای تخطئه راه، پیام و رسم حسینی سوءاستفاده از حسین علیه حسین بود. او بهنحوی رذیلانه و آگاهانه روز میلاد امام حسین را روز چندشانگیز «پاسدار» نامید تا این تلقی را جا بیندازد که گویا حضرتش هم یک پاسدار بوده است. او در حالی این تحریف آشکار را انجام داد که خودش حاضر نبود به اندازه یک کوانتوم از لقب خودساخته «امام!» کوتاه بیاید.
عاشورا، فروغ آزادی، حسین، پیامبر جاودان آزادی
بررسی فاکتهای تاریخی در زمینه شیطانسازی و از تأثیر انداختن قیام عاشورا ما را به این نتیجه میساند که اینگونه اقدامات در نهایت محتوم به شکست است. دجالیت تحت نام حسین و گشودن دکانهای رنگارنگ در این زمینه، نخواهد توانست نام، آوازه و رسم امام حسین و عاشورا را خدشهدار نماید.
آنچه امروز در خیابانهای شورشی تهران و دیگر شهرها جریان دارد، برگرفته از رسم و آیین امام حسین است. با الهام از او که ولایت یزیدی را برنتافت ما نیز ولایت خامنهای را برنخواهیم تافت و بر آن خروج خواهیم کرد. بهقول شهید سرفراز خلق، زنده یاد خسرو گلسرخی:
«زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جانبرکف، برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه میشویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هر چند یزید گوشهیی از تاریخ را اشغال کرد، ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلقها تکرار کردند و میکنند راه مولا حسین است.».
***
آری آنچه در تداوم تاریخ تکرار شد و میشود راه مولا حسین و پایداری اوست. برخیزیم و در خیابانهای ایران به این تدوام سرخ بپیوندیم.
No comments:
Post a Comment